شبرنگ کودکی به پدرش گفت: «پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم
دلتنگم، مثل مادر بي سوادي که دلش هواي بچه اش را کرده ولي بلد نيست شماره اش را بگيره.
**************************************************************************
همسایه ام از گرسنگی مرد،بستگانش در عزایش گوسفند ها سر بریدند نظرات شما عزیزان: درویشی
ساعت15:34---14 بهمن 1391
تامل برانگیز بود. مرسی
حسینی
ساعت9:34---6 بهمن 1391
سلام.....جالب بود......افشین جان چرا میزنی تو ذوق بچه ...اذیتش نده ...اومدی تو اتاق برات داریم
پاسخ: سلام، خدارو شکر با وبلاگ آشتی کردین.
مرسی از وب قشنگت
بهم سر بزن اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن
آخرین مطالب نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|